دکتر رفتن امیر
امیر نازم دیروز همش تو مطب دکترا بودیم تا نوبتت بشه و صدات کنن بریم . تو . اول دیروز با زن عمو فاطمه و پسر عموهات رفتیم باباجون کار داشت و چون دست تنها بود نشد بریم عیب نداره. . اول رفتیم کار درمانی. دیروز . یک مریض تازه اومده بود پیش کاردرمانگر جدید اقای عیاضی. همش جیغ میکشید از جیغ اون ترسیده بودی و هی لب بر میچیدی. . تا اینکه اون تموم شد . و اقای غلامی داشت داشت با عطیه کار میکرد. عطیه هفته ای یک جلسه میاد . دوشنبه ها عطیه راه افتاده راه میره مستقل شده واسه خودش. عطیه سالم بود . تصادف کرد اینجوری شد. وقتی 1سال و نیمش بود. ....... داشت از عذاب هایی که کشیده بود سخن میگفت. عطیه که تموم شد . شمارو صداکردن . تا برین تو. رفتی تو مثل اقا ها بود...
نویسنده :
pj
20:29